فرهنگی و هنریموسیقی و هنر های تجسمی

خاطره عزت‌الله انتظامی از پیشنهاد مامور ساواک

همزمان با سالروز تولد عزت الله انتظامی، خاطره ای از این هنرمند در مورد اجرایش در برنامه «کرگدن» و پیشنهاد یکی از ماموران ساواک درباره یکی از دیالوگ های این برنامه منتشر شد.

9 30 خرداد سالروز تولد عزت الله انتظامی است. به همین مناسبت سایت خانه تئاتر، بخشی از خاطره او را درباره بازی او در نمایش «کرگدن» به کارگردانی حمید سمندریانمنتشر کرده است.

این بازیگر درباره بازی خود در این نمایش گفت:

«نمایش «کرگدن» 1350 تنها کاری بود که در دوران تحصیل در دانشگاه انجام دادم. اجرای نمایش «کرگدن» مصادف با شلوغی و تعطیلی های پی در پی دانشگاه بود، ما مدت ها این نمایش را تمرین کرده بودیم و پایان نامه من بود. برای یافتن مکانی برای تمرین مشکل زیادی داشتیم و چون زمان تمرین زیاد بود، بازیگران هم عوض شدند، مثلاً قرار بود اول اسماعیل شنگله بازی کند، اما بعد پرویز صیاد بازی کرد و در نهایت نمایش در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران روی صحنه رفت.

در پایان این نمایش، «برانژه» یک دیالوگ 4.5 صفحه ای داشت که من خیلی سعی کردم آن را انجام دهم.

به پیشنهاد من و موافقت سمندریان ، تصمیم گرفته شد هنگام ارائه این دیالوگ طولانی از سن رد شده و در میان جمعیت حاضر در اتاق، دیالوگ ها را با قدرت بیان کنیم.تا جمله ای که فریاد می زدم «وای به حال کسی که بخواد اصالت خودشو حفظ کنه» و بعد روی صحنه پرید و دیالوگ ها را تا آخر ادامه داد. این لحظاتی بود که تشویق مردم به اوج خود رسید.

یک روز، ساعت دو بعد از ظهر، پشت صحنه تنها نشسته بودم که یک آقای جوان بسیار شیک پوش و شیک پوش وارد شد و گفت: «افسوس که از این نمایش‌ها فیلمبرداری نمی‌کنند» و در پایان گفت: «آقای انتظامی وقتی وسط جمعیت می‌روید، جمله‌ای را فریاد می‌زنید…»

گفتم: چه جمله ای؟

گفت: «همین که می‌گویید: وای به حال کسی که بخواهد اصالت خودش را حفظ کند.»

من گفتم بله

گفت «این جمله را خیلی با انرژی ادا می‌کنید. می‌توانید آرام‌تر این جمله را بیان کنید؟»

گفتم: این جمله خیلی مهم است.

گفت: «می‌دانم منظورم این است که به جای فریاد زدن یواش و آرام بگویید.»

گفتم: حدود یک سال تمرین کردیم و این نظر کارگردان است.

گفت: «البته درست می‌گویید ولی فکر می‌کنم برای خودتان بهتر است که آرام‌تر بگویید. بالاخره با این شرایط و اوضاع سیاسی موجود که مسبوق هستید، آدم باید مواظب خودش باشد.»

گفتم: با آقای سمندریان صحبت می کنم ببینم نظر ایشان چیست. اگر صلاح دیدند حتما اقدام می کنیم.

وقتی تنها بودم با خودم فکر کردم این کی بود؟ موقعیت سیاسی! مراقب باش! آهسته تر صحبت کن تقریبا فهمیدم مشکل از کجاست. احساس کردم این شخص از طرف یک سازمان دولتی، شاید ساواک، مأمور شده است که این را به ما بگوید.

ماجرا را با حمید در میان گذاشتم. حمید گفت: از دستش گفت. گفتم: حمید ما را رها نکن. برای توقف نمایش عجله نکنید. فکر کرد و بعد شانه هایش را بالا انداخت و گفت: خودت چیزی بساز. البته دلیل اصرار من این بود که از یک طرف برای این نمایش خیلی زحمت کشیده بودیم و از طرف دیگر همانطور که گفتم تمرین و اجرای این نمایش تا روی صحنه رفتن با مشکلات زیادی مواجه بود و دوست نداشتم حالا که نمایش روی صحنه است و با استقبال تماشاگران مواجه شده تعطیل شود. در نهایت تصمیم گرفتم عملکردی را تغییر دهم.

نمایش داشت شروع می شد. سالن پر از جمعیت بود، فقط کنترلرها راه را باز کردند که من باید از روی صحنه پریدم و به وسط جمعیت رفتم. وقتی برنامه به آخرین لحظه می رسید و «برانژه» باید می پرید وسط اتاق، دیالوگ ها را با صدای بلند و بلند گفتم.ناگهان ساکت شدم و به تماشاچیان نگاه کردم. با عصبانیت در گلویم و خیلی آهسته دیالوگ را گفتم: «وای… به حال… کسی که بخواد…. اصالت خودشو… حفظ کنه» داشت گریه میکرد و روی صحنه میپرید انگار میخواست پرواز کنه. فریادهای تماشاگران به جایی رسید که در شنیدن صدای دیالوگ بازیگر دیگر دچار مشکل شدیم. «برانژه» او را از روی میز پایین می آوردند که او خود را نجات داد و دو بار بلند شد و پرده افتاد.

بعد از اجرا طبق معمول هر شب وقتی آقای ترقیان به سراغ بازیگران می رفت و در مقاطعی با آنها صحبت و راهنمایی می کرد، می گفت: عزت خوب بود، خیلی خوب بود.

شب ها تنها روی تخت می نشستم و به بازیگری فکر می کردم. این تقریباً همیشه کار من است. چه در تئاتر و چه در سینما، آخر شب فکر می کنم کاری که انجام دادم درست بود یا غلط. به نظرم پیشنهاد آقای عامل خیلی مفید بود!

یعنی کاملا با احساس بازی کردم. آن آقا دیگر برنگشت. اما نظر او پایان برنامه را بسیار زیباتر و تاثیرگذارتر کرد. زیرا گفتن یک جمله با احساس بسیار زیباتر از گفتن همان جمله با صدای بلند است. مخصوصاً اگر با بدخواهی می گویید درد دل.درد دل همه مردم. همه بینندگان همه کسانی که نمی خواهند کرگدن شوند.

…/

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا