رویکرد بهتر برای ارزش گذاری استارتاپ های در مراحل اولیه • TechCrunch

ابزارهای قابل تبدیل، چه در قالب اسکناسهای قابل تبدیل، قراردادهای ساده برای سهام آینده (SAFE) یا موارد دیگر، مدتهاست که در دنیای استارتآپها برای اجتناب از یک مسئله اساسی استفاده میشود: دشواری شدید مرتبط با ارزشگذاری شرکتهای در مراحل اولیه. اما چه اتفاقی میافتد وقتی مکانیسمهای طراحی شده برای رسیدگی به این مشکل بخشی از آن شوند؟
به عنوان مثال، سقف های ارزش گذاری اکنون در اکثر ابزارهای تبدیل پذیر در مراحل اولیه استفاده می شود. با اعمال سقفی بر قیمتی که یک ابزار قابل تبدیل در آن به مالکیت سهام آتی تبدیل میشود، سقفهای ارزشگذاری برای محافظت از سرمایهگذاران در مراحل اولیه در برابر رشد شدید و غیرمنتظره (و در نتیجه، موقعیتهای سهام که توسط چنین سرمایهگذارانی بسیار کوچک تلقی میشوند) در نظر گرفته شد.
با این حال، سقفهای ارزشگذاری بهطور فزایندهای بهعنوان نمایندهای برای ارزش شرکت در زمان سرمایهگذاری مورد استفاده قرار میگیرند – مشکلی را که برای جلوگیری از آن طراحی شدهاند، ایجاد میکنند، در حالی که پیچیدگیهای غیرضروری را برای بنیانگذاران و سرمایهگذاران بیتجربه میافزایند.
تعجب آور نیست که بنیانگذاران و سرمایه گذاران در مقابل فریب بحث درباره ارزش فعلی هنگام استفاده از سقف های ارزش گذاری، با وجود تلاش هایی که برای عقب نشینی از این استفاده انجام می دهند، مقاومت کنند. این امر به ویژه در شرایطی که سقف ارزشگذاری به صراحت سرمایهگذاری را در یک رویداد خروج قبل از تبدیل ارزش گذاری میکند صادق است (به عنوان مثال، هم SAFEs سقف ارزشگذاری قبل از پول قدیمی و هم SAFEs سقف ارزشگذاری پس از پول جدیدتر که توسط Y Combinator در دسترس هستند. ).
خوشبختانه، رویکرد بهتری وجود دارد: روش نرخ بازده موقت.
مشکل با ارزش گذاری های اولیه، یا توپ بلورین
هر چند با نیت خوب، سقفهای ارزشگذاری مستقیماً ارزشگذاریها را به مذاکرات ابزار تبدیلپذیر در مراحل اولیه بازگرداندند.
قبل از اینکه به راه حل برسیم، ارائه زمینه های اضافی در مورد مشکل مفید است – یعنی اینکه چرا مذاکره اندیشمندانه و منطقی در مورد ارزش شرکت های در مراحل اولیه بسیار دشوار است.
برخی خواهند گفت که چنین ارزیابیهایی دشوار است زیرا شرکتهای در مراحل اولیه درآمد معنیداری (در صورت وجود) ندارند، داراییهای محدودی دارند یا فقط یک ایده هستند. با این حال، در حالی که این استدلالها مسائل واقعی را شناسایی میکنند، مهمترین آنها را از دست میدهند: سرمایهگذاران در مراحل اولیه در حال سرمایهگذاری در ساختار مالکیت احتمالی هستند که معمولاً تنها در آینده به طور کامل پس از تکمیل برنامههای واگذاری بنیانگذاران وجود خواهد داشت.
فرض کنید شما یک سرمایهگذار در مرحله اولیه هستید که یک چک 500000 دلاری برای یک استارتآپ با ارزشگذاری پیش از پول 4.5 میلیون دلاری مینویسید، که در آن 100٪ از سهام موجود توسط یک بنیانگذار نگهداری میشود و مشروط به یک برنامه زمانبندی سرمایهگذاری 4 ساله است. که تازه شروع شد
در ظاهر، این به شما حق داشتن 10٪ مالکیت در شرکت را می دهد (یعنی ارزش پس از پول 5 میلیون دلار خواهد بود، با سرمایه شما 10٪ از ارزش را نشان می دهد). اما سهم شما و ارزش گذاری پیش از پولی که به طور موثر در آن سرمایه گذاری کرده اید بستگی به این دارد که چه مقدار از برنامه سرمایه گذاری بنیانگذار در واقع تکمیل شده است، همانطور که در جدول زیر نشان داده شده است: