نمایی از کنسرت علیرضا قربانی در کاخ سعدآباد

ما در عصری زندگی می کنیم که مخاطبان هنر می توانند بیش از هر زمان و دوره دیگری عمومیت پیدا کنند. بینندگانی که گاهی هنر واقعی را انتخاب می کنند و مرزهای هنر را با انتخاب خود جایگزین می کنند.
مدتی بود که برنامه علیرضا قربانی را در اخبار و آنلاین می دیدم، دلم می خواست آن را ببینم. چند بار در ابتدای کنسرت تصمیم گرفتم در این کنسرت به آثار علیرضا قربانی گوش دهم، اما هر بار به دلایلی فرصت تماشای کنسرت را از نزدیک پیدا نکردم. بالاخره در هفته آخر این کنسرت امکان تماشای زنده آن فراهم شد. بعد از تهیه بلیط ساعت 21 به کاخ سعد آباد رفتم تا در محل شرکت کنم.
از فروش صدها تومانی پارکینگ در اطراف سعدآباد شنیدم و البته تجربه ای که از نمایش «سیصد» داشتم باعث شد تا برای رسیدن به مقصد از تاکسی اینترنتی استفاده کنم.
با رسیدن به محل برگزاری کنسرت بسیار شلوغ و پر از ماشین بود. هنوز هم معتقدم کاخ سعدآباد از نظر موقعیت جغرافیایی بدترین مکان در کل برنامه است. اگر قرار است این مکان به یکی از اتاق های دائمی این نوع برنامه ها تبدیل شود، برگزارکنندگان باید به فکر زیرساخت های دیگری برای آن باشند.زیرا به نظر می رسد سعد آباد به دلیل ویژگی های دیگر مورد توجه برگزارکنندگان کنسرت های موسیقی قرار گرفته است.
کمی دیر رسیدم و کمی به نمایش مانده بود. به دلیل ترافیک سنگین، دو مشکل بر کنسرت یکی از بهترین خوانندگان کشور سایه انداخت: کمبود خودرو.
برخلاف برنامه های قبلی که در این زمینه تجربه داشتند، رویکرد دسترسی به لید بهتر از قبل است.
در ورودی این کنسرت با صندلی های زیادی در چند ردیف روبروی صحنه اصلی روبرو خواهید شد. علاوه بر این مشکل، مورد دیگری که توجه شما را جلب خواهد کرد، نقشه برداری از دیوارهای سفید کاخ ملی است.
در اخبار و نوشته های فضای مجازی، انتقاد از قیمت هر بلیت در مورد صندلی های پلاستیکی این نمایش یکی از مواردی است که عامل انتقاد و البته طنز شد. بعد از حضور در کاخ سعد آباد و دیدن فضا، به نظرم نظرات ارسال شده درست است. شاید صندلی ها برای مدت طولانی در کنسرت ناراحت کننده باشند، هرچند وقتی علیرضا قربانی می خواند هیچکس به این فکر نمی کند که کجا بنشیند.
هنرمندان و نوازندگان به نوبت قرار می گیرند و چیدمان سازهای مختلف روی صحنه و میکروفون که خوانندگان در آن حضور دارند، صحنه را برای شروع نمایش آماده می کند.
علیرضا قربانی وارد صحنه شد و در اولین اجرای قطعه «عروج» با شعر ابوسعید ابوالخیر: «مجنون و پریشان توام دستم گیر، دستم گیر…».
روحتان را در مناجات سبک کنید
گروه این قطعه را یکی پس از دیگری اجرا و ابیات یکی پس از دیگری خوانده شد. شاید مونولوگهای خندهدار و جادوی نوازنده گیتار بیس و نگرش شاد نوازنده کمانچه از نکات برجسته این نمایش باشد. دو پرده اطراف گاه چهره یکی از نوازندگان را نشان می داد. تصویری که مرا به یاد انیمه «روح» می اندازد و لحظه جدا شدن روح از بدن در حال نواختن ساز.
علیرضا قربانی، خواننده موسیقی ایرانی در حین اجرای آثار خود، درباره تیم ارکستر و گروه اجرایی این کنسرت های تور که پس از اجرا در بسیاری از شهرها وارد تهران شده اند، گفت: ما به خود می بالیم و به مهمان نوازی افتخار می کنیم. در این فضای نادر و شب رویایی.” ما شما هستیم
وی با اشاره به اینکه با شوق دیدار با مردم همه سختی ها را پشت سر گذاشتم، گفت: اگر امروز حس خاصی داریم قطعا از فضا، قدرت و احساسی است که از شما گرفتیم.
این خواننده موسیقی ایرانی افزود: پس از پایان تور از شهرهای مختلف به تهران آمدیم و افتخار می کنیم که در خدمت مردم ایران هستیم.
قربانی درباره نحوه برگزاری این رپرتوار به حسام ناصری مدیر هنری توضیح داد: تلاش ما این بود که آثاری را اجرا کنیم که اجرا نشده بود، اما سه کار رپرتوار قبلی صرفاً برای رعایت میل مخاطب انجام شد. ، چون پرسیدند. این سه قسمت زیاد هستند و ما این اپلیکیشن را به شما نشان داده ایم.
وی درباره آهنگ «میدانی تو» که بر اساس ساز، صدا و حال و هوا ساخته شده است، گفت: در بسیاری از آهنگ ها مرسوم است که اقوام برای فیلمبرداری با دوربین حضور داشته باشند، اما من پیشنهادی دارم که این آهنگ چون اینطور است. بر اساس ساز و آواز و شعری بسیار منحصر به فرد از ابوسعید ابوالخیر و در روایت برخی از اشعار حضرت مولانا را با جان و دل بشنوید و روح و دلتان پرواز کند.
قربانی در پایان گفت: فکر می کنم اگر این اثر و شعر عرفانی و عاشقانه آن را که دعایی برای حضرت حق است با تمرکز و دل دادن به آن گوش کنید، روحیه شما را سبک می کند.
«میدانی تو» قطعهای بود که قربانی و گروهش آن را به صورت بداهه اجرا کردند.
*ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من
آهنگ ارغوان با صدای هوشنگ ابتهاج آغاز شد: ارغوان شاخه های خونم تقسیم شد/ امروز آسمان تو چه رنگی است؟ این ویدئو در اطراف کاخ ملی چرخید و یک ساعت را نشان داد، زمان در تصویر سپری شد، همه چیز فضایی رویایی ایجاد کرد و قربانی خواند: “در این گوشه آرام فراموش شده این/ خاطره ای رنگارنگ در ذهنم/ باعث گریه ام می شود، گریه ام می گیرد. . من گریه می کنم / ارغوانی آنجا / ارغوانی به تنهایی ”
*هنر تعطیل نیست
نمایش به پایان رسید. کمی صبر کردم تا در راه کاخ سعدآباد یک تاکسی دیدم. احساسات کسانی که مجموعه سعدآباد را با صدای علیرضا قربانی ترک کردند شگفت انگیز بود. داشتم راه می رفتم که وقتی سوار ماشین شد مردی با من تماس گرفت. از من پرسید بعد از نمایش حالم چطور است، گفتم عالی است. او همچنین از اینکه چقدر لذت می برد صحبت کرد. در ابتدا برای من چیز عجیبی بود، اما یک معجزه هنر رخ داد.
وقتی به خانه می رفتم، یک تبلیغ برای یک برنامه واریته دیدم. می توان گفت هر سلیقه ای می تواند کنسرتی برای رفتن پیدا کند، معنای واقعی رونق هنر همین است.همه چیز را نوشتم و نوشتم و حالا فکر کردم هنر معاصر تنها نیست. امروزه با اجراهای متعدد تئاتر و موزیکال، خلق آثار سینمایی و گالری های هنرهای تجسمی، این بنفش انسان تنها نیست و گریه می کند و روزهای خوشی را سپری می کند، شاید کمتر چنین روز پرباری را در هنر به یاد داشته باشیم.