یادی از آخرین بازمانده تکیه دولت و همکاریاش با «بنان»

او همراه با «بنان» به دو طفل مسلمان تعلیم داد، لباس های دست دوز پوشید، اشک ریخت و معجزه دید. هاشم فیاض نام فراموش نشدنی فرهنگ و هنر ماست. هنرمندی که گمان می رود آخرین بازمانده از نسل خوانندگان تخیه دولت باشد که بیش از 80 سال تعزیه اجرا کرد.
همزمان با روز تاسوعا یادی می کنیم از او که عاشق امام حسین و عاشق تعزیه بود و اکنون نزدیک به 19 سال از رحلتش می گذرد. آنچه شما با آن سروکار دارید، ارسال مجدد سخنان زندگی هاشم فیاض است.
«من در سال 1295 در یکی از محله های قدیمی تهران به دنیا آمدم. نذر ما تعزیه بود، زیرا خداوند قبل از من به پدر و مادرم یک دختر داد و اختلاف ما 9 سال بود. همین باعث شد پدرم که در آن زمان سرهنگ و اولین پلیس شهر بود، نذر کند و مرا برای تعزیه در ماه های محرم بیاورد.
خانه ما در «جلیل آباد» که یکی از مهم ترین نقاط تهران آن زمان بود، قرار داشت. من نیز در شهرک «گرخونه» در همان شهرک شنگلج به دنیا آمدم. محرم که شد با بچه ها لباس پوشیدیم و برای حمایت دولتی رفتیم. با پیری هم عشق به امام حسین (ع) ما را رها نکرد و تا امروز 81 سال برای امام حسین (ع) دعا کردم.
تهران میلیون ها جمعیت و صدها نفر وابسته داشت
در آن زمان صدا و سیما نبود و مردم از این تعزیه و روحدزی و خیمه بازی ها خوشحال بودند. در آن زمان تعزیه نزدیک و باوقار بود و به خون مردم آغشته بود، زیرا همه آن را می خواستند. در آن زمان یک میلیون نفر و صدها تکیه در تهران بود و هر جایی تکیه خود را داشت اما امروز تکیه نداریم.
حالا تعزیهخوانها پارچه ای را می پوشند و اجرا می کنند
همه چیز در تعزیه ارزش داشت، همه سپرهای قدیمی زرقوب و لباس ها دست دوز بود و امروز هر کدام چند میلیون می ارزد، اما حالا تعزیه خوان ها پارچه ای به دوش می کشند و تعزیه می کنند. آن زمان همه زرگرها زره و نیزه و این گونه لوازم می ساختند و حالا از صبح تا شب زره درست می کنند، چون هیچکس قدر آن را نمی داند.
یک قاری اول باید قاری باشد و بعد کار کند. همه کسانی که امروز تعزیه را خوب تلفظ می کنند زیر دست ما بودند. اما چون کاری ندارند باید خود را بفروشند.
«قمرالملوک وزیری» علاقه خاصی به موسیقی تعزیه داشت
قدیم ها چند روز قبل از محرم و صفر می آمدند و برای چند جا پول پیش می دادند، اما الان قاریان برای یک تلاوت ده روزه 300-400 (هزار) تومان می گیرند و کارهایی می کنند که تازی نیست. اصلااما به نظر من کارشان اشتباه است، چون تعزیه سفره خودش را دارد و موسیقی، خوشنویسی، مجسمه سازی و… همه در آن جایگاه ویژه ای دارند. مثلاً اگر موسیقی تعزیه نبود، شاید موسیقی ایرانی به کلی از بین می رفت، چون موسیقی دست تعزیه خوان است. در آن زمان «بنان» با من برای بچه های مسلمان می خواند و «قمرالملوک وزیری» علاقه خاصی به موسیقی تعزیه داشت. اما الان هیچ کدام از قاریان موسیقی ندارند و معلوم نیست چه می خوانند. آن زمان مردم می دانستند که «علی اکبر» را باید چهارگاه بخواند و «حر» را باید نوا بخواند، یعنی همه این آهنگ ها در سرشان ضبط شده بود، اما الان هرکس هر چه می داند می خواند، در حالی که آن موقع همه می خواندند. نسخه ای مربوط به او هست که خواندم و اجرا کردم، مثلاً یک نفر بود که به آن می گفتیم «ابرام سیاه» و همیشه در نمازمان «غلام ترک» بود. او در تمام ایام محرم و صفر از این نسخه استفاده می کرد. یا مثلا «هاجی باریکالله» همیشه «هار» می خواند. اما امروز یک نفر همه چیز را می خواند.
همه چیز را با تکیه دولت آموختم
وقتی مرا به داوری نقدهای تلاوت می برند، همه آنها را صفر می کنم چون تلاوت را خراب کردند.باید بری و اصلش رو یاد بگیری. این بدان معناست که شما باید از مهندس منشا همه چیز را بپرسید. برخی از افرادی که به من مراجعه می کنند و می پرسند، به سادگی متوجه می شوند که هر چه تا به امروز نوشته و اجرا کرده اند اشتباه بوده است، اما از طرف دیگر تقصیر آنها نیست، زیرا من همه چیز را با حمایت دولت یاد گرفتم و خودشان همه چیز را یاد گرفتند. از نسل من همه مردند و من تنها ماندم.
نسخه هایی که حتی برای تعزیه خوانان و بنیانگذاران هم عجیب است
فیاض به نسخه های زیادی که از تلاوت انواع مجلس دارد اشاره کرد و گفت: حدود 1200 تلاوت مجلسی داریم که فقط 300 تلاوت آن را جمع آوری کرده ام و وقتی در جشنواره ها می خوانم همه تعجب می کنند اما امروز. تلاوت نمی تواند با این نسخه ها کار کند زیرا خارج از کنترل آنها است. آنها فقط 10 تعزیه مانند حضرت عباس، علی اصغر، مسلم و حر علیهماالسلام را می شناسند که مخصوص ماه محرم است، اما از تعزیه های تاریخی چیزی نمی دانند. پارسال «حار» را خواندند و امسال هم تکرار می کنند. من خودم چندین کلاه و شیاطین و جن و لباس هایشان دارم و همه را به دیوار آویزان کرده ام و در دوازده ماه سال خاک می گیرند.در قدیم که پایان نامه های «بلقیس سلیمان» را مطالعه می کردم، همه استفاده می شد، اما اکنون نه دانشجویان می توانند این پایان نامه ها را اجرا کنند و نه بانیان پایان نامه می دانند که این تعزیه وجود دارد.
گنجی که باید از زیر خاک بیرون آورد
تعزیه خوانان امروز کلاه خود را به هوا می اندازند و فکر می کنند این تعزیه است و تعزیه را با تعزیه اشتباه گرفته اند و مانند آشی روی رشته ای شده است که در آن به جای کشک انار است. و سرکه رب ریخته می شود. حتی امروزه بیشتر تارتیس ها (تئاترها) خوانده می شود. اما من در این هشتاد سال سیاه نیستم و البته در مصاحبه ای که با آنها داشتم گفتم کار شما در مقابل هنر تعزیه صفر است. زیرا شما یک ماه برای تعزیه تمرین می کنید و یک ماه اجرا می کنید، در حالی که تعزیه خوان امشب و فردا تعزیه دیگری می خواند و در نهایت به دلیل تعزیه، سی تعزیه مختلف در تمام ماه اجرا می کند. هنری است که شامل تمرین و اجرا است.
مثلاً آن موقع معین البکاء چون همه چیز را می دانست، وسط می ایستاد و به قاریان می گفت که چه کار کنند، اما امروز این امکان وجود ندارد.مثلاً وقتی وسط می ایستم مردم همه فریاد می زنند آقا برو دوربین ضبط می کند یا مثلاً میکروفون درست کردند و آن که می خواهد دعوا کند باید آن میکروفون را با خودش ببرد. آن سیم بلند، سپس این سیم دور پای او می چرخد، می پیچد و یکی باید آن را باز کند. در آن زمان هیچ میکروفون و دوربین فیلمبرداری وجود نداشت. سپس با وجود ازدحام جمعیت، با صدای خودمان خواندیم. به همین دلیل تلاوت سخت و پرهزینه است. تعزیه در واقع مانند گنجینه ای در زیر خاک است که باید آن را بیرون آورد و از آن استفاده کرد، زیرا در آن همه چیز از موسیقی، خنده، گریه، عزاداری و شادی وجود دارد.
روزهای باشکوه تکیه دولت
سپس همه چیز به دولت اول بستگی داشت. جماعت صبح می آمدند و پارچ آب و سفره نان کنار آن می گذاشتند و تا غروب که تعزیه شروع می شد می نشستند. آن زمان برق نبود و همین مردم صدها هزار شمع روشن می کردند و تکیه گاه ها روشن می شد. این برنامه تا زمان رضاخان (رضا پهلوی) ادامه داشت که همه چیز را برداشت و من را به مدت هفت روز توسط «عربشاهی» و «تیمسار مختاری» به زندان انداخت تا اینکه در زمان محمدرضا مدتی همه چیز آزاد شد.البته در دوره پسر بعد از مدتی مغازه ما را تعطیل کردند که بعد از آن من مهندسی برق را باز کردم.
معین البکاء کجا و ما کجا؟
برای وضو «معین البکاء» آب می گرفتند و بیماران را مداوا می کردند. روزی که قرار بود مجلس «جرجیس سلیمان» را بخواند، چون مجسمه علی اصغر (علیه السلام) را رها کرده بود، بچه کوچکی را از آن زن گرفت و در لباسی پیچید. هنگامی که ابن سعد دستور داد علی اصغر را در پشت خیمه بیابند، شمرخان شروع به راندن نوک نیزه در زمین کرد، در آن زمان نیزه ها بسیار تیز بودند. اما شمرخان نمی دانست آن روز علی اصغر(ع) مجسمه نیست، نیزه ای چسباند و بچه گریه کرد، مادر بچه گریه کرد، اما معین البکاء گفت که تعزیه امام حسین (ع) را به هم نزنید. وقتی بچه را بردند دیدند اینطور نیست. چند وقت پیش پوستری درست کردند و گفتند: استاد هاشم فیاض، معین البکای تهران. بعد گفتم بس کن که معین البکاء کجا و ما کجا؟
همه چیز امام حسین (ع) معجزه است. من تا آخر عمرم عاشق حسین (ع) خواهم بود، اما واقعا حیف است که قدر این هنر را نمی دانند و اگر بدانند همه مردم به آن افتخار می کنند.اگرچه امروزه کمتر کسی می داند تعزیه در واقع چیست. من هر کاری از دستم بر بیاید برای این جوانان انجام خواهم داد و هر آنچه را که می دانم به آنها یاد خواهم داد.»
زندهیادان هاشم فیاض و پیتر بروک